طرح نیروی انتظامی با عنوان مبارزه با اراذل و اوباش را به یاد دارید ؟
مقاله عماد الدین باقی را در آن زمان خوانده بودید ؟
آن مقاله به همراه عکسهای مربوط به رفتار پلیس در آن طرح را برای یاد آوری
اینجا ببینید
رابطهای بسیار منطقی بین آن داستان و ماجرای بازداشتگاه کهریزک وجود دارد. این بازداشتگاه همانی است که آن اراذل را نگهداری میکردند اما رابطهای که من از آن صحبت میکنم بسیار عمیق تر از اینها ست.
عماد الدین باقی آن زمان نوشته بود : هيچكس مخالف برخورد با اين پديده ناهنجار نيست اما در حاليكه امكان بازداشت و محاكمه و مجازات آنها بدون جنجال و اين نمايشهاي مخرب وجود دارد پرسشها و شائبههاي فراواني درباره دلايل اتخاذ اين روش پديد ميآيد از جمله اينكه آيا واقعا هدف غايي سركوب اشرار است؟ يكي از سياستمدارن اوايل انقلاب ميگفت كارهاي بد را با بكار بردن عليه آدمهاي خوب آغاز نميكنند و براي اينكه مشروعيت و مقبوليت يابد آن را عليه آدمهاي بد بكار ميبرند مثلاً اگر چماقداري عليه افراد موجه انجام شود جامعه آن را طرد ميكند اما اگر عليه اشرار بكار رود وجامعه بپذيرد اندك اندك تبديل به هنجار مي گردد وسزانجام عليه اشخاص موجه وحتي عليه كساني كه خود در ابتدا اين روش را تجويز كردند بكار مي رود.{اوباش ستيزي روزهاي اخير براي نگارنده يادآور خاطرهاي از اوايل دهه هفتاد بود و به همين سبب نگراني او را برانگيخت . قتلهاي زنجيرهاي در دهه هفتاد با ربايش و سركوب و قتل و ترور اراذل و اوباش و كساني كه موجبات مزاحمت براي نواميس و امنيت مردم را فراهم كرده بودند آغاز شد.گروهي كه ارتكاب اين ربايشها و قتلها برايشان عادي شده بود ديگر فرقي نميكرد كه نفر بعدي اوباش باشد يا پوينده و مختاري با فروهر و همين گروه بودند كه با همان روش دست به جنايت عليه اينان زدند.}
سوال آخر من اینکه، در آن زمان نظر شما در مورد رفتار پلیس با اراذل و اوباش چه بود؟ لطفا قسمت نظرات آن پست در سایت بالاترین را در اینجا یک بار مرور کنید. در آن زمان خیلیها میگفتند با وجود اینکه این رفتار پلیس غیر قانونی است ولی در مورد اراذل ایرادی ندارد غافل از آنکه اگر قبح این اعمال غیر قانونی شکسته شد، بعد از اراذل اوباش نوبت خود ماست. (لینک بالاترین مربوط به وبلاگ من در بلاگفا است که فیلتر شده است)
همهٔ کسانی که آن زمان در برابر قانون شکنی نیروی انتظامی ساکت بودند به نوعی زمینه را برای برخوردهای وحشیانه با معترضین در روزهای اخیر فراهم کردند.
و نکته آخر جملاتی برای رهبر مسلمین جهان : آقای خامنهای ما که به لطف صدا و سیما از همهٔ جزئیات اعمال ساواک که به صورت مبالغه آمیزی مطرح شده اند اگاه هستیم هیچ گاه نشنیدیم که ماموران ساواک به معترضین دختر و پسر در زندانها تجاوز جنسی کرده باشند ولی گویا این موضوع در دستگاه حکومت ولی مسلمین جهان با دستور از بالا و به صورت گسترده انجام میشود. درود بر شرف آدم کشهای ساواک.
--------------------------------------
و اما داستان بازداشتگاه کهریزک:
تیتر اول اشپیگل روز آلمان: تجاوزات جنسی و بدار آویختنهای لحظهای در کهریزک
تیتر اول اشپیگل پنجشنبه: زندانیان و خانواذههایشان از تجاوزات جنسی و بدار آویختنها و دوباره رها کردن زندانیان قبل از خفگی بعنوان روشهای شکنجه در زندانهای ایران خبر میدهند. بسیاری از خانوادهها در هفتههای اخیر جسد دختران و پسران خود را در حالی تحویل گرفتند که این اجساد حاکی از شکنجههای بیرحمانه و تجاوز جنسی به آنان بوده است. (عینا ترجمه شده) دانشجوی ۲۱ سالهای در در نزدیکی دانشگاه تهران دستگیر میشود. زمانیکه دو اتوبوس به بازداشتگاه کهریزک وارد شدند، ده، پانزده نفر نگهبان زندان مانند جنون زدگان به سوی تازه واردان دست بسته حمله ور شدند. لباسشان را از تنشان پاره کردند. برویشان آب ریختند و با کمربند و زنجیر جسم برهنهشان را آش ولاش کردند. جوان دستگیر شده: " بعد از آن دیگر جانی در تنمان نمانده بود. ما از ضعف توان ایستادن روی پایمان را نداشتیم. داستان از اینهم بدتر داشت میشد. تعدادی ازبچههای سلولی که دیگه جای سوزن انداختن توش نبود را ساعتها از پا از سقف آویزان کرده بودند. تعداد دیگری را نیز پایشان را در قیر داغ کرده و سوزانده بودند. جوون ترها رو یه طناب دار به گردنشون انداخته بودند و چند ثانیه طناب را میکشیدند و آویزانشان میکردند و دوباره به زمین می انداختندشان. اول فکر میکردند خواهند مرد و لحظه بعد به زندگی باز میگشتند." این جوان دستگیر شده در ادامه میگوید، بدترین شکنجه اما تجاوزات جنسی بود. از سلول او ۳ نفر را بدین شکل شکنجه کرده بودند. شکنجه گران روزی یکبار آنان را میبردند. "صدای فریادشان را میشنیدیم". پس از تجاوز به آنها، یک آمپول مسکن به آنها میزدند و آنها را به سلول برمیگرداندند. با تمام این احوال هم سلولیهای وی هم جان سالم بدر میبرند. خود او با دندانهای شکسته، دندههای شکسته در سمت راست سینه و ناشنوایی گوش چپ ازاد میشود. او میگوید:"مهم این که زنده ام" و دوباره میخواهد به تضاهرات برود.
سردار رادان و بازداشتگاه کهریزک
تکاندهندهترین گزارشها در این میان به بازداشتگاه غیرقانونی کهریزک اختصاص دارد که بر اساس گزارشهای موثق و متعدد، تحت نظارت مستقیم سردار رادان قائممقام فرمانده نیروی انتظامی کل کشور اداره میشود و فضایی یکسره قرون وسطایی بر آن حاکم است. شاهدان عینی و بازداشتیهای آزاد شده از کهریزک، وضعیت این بازداشتگاه غیر قانونی را اینگونه توصیف میکنند:در یک سولهی ۲۰۰ متری بدون وجود دستگاههای تهویهی هوا، چندین معتاد کراکی که امیدی به زنده ماندن آنها نیست و بدنهایشان کرم گرفته، دراز به دراز بر روی زمین افتادهاند؛ و در کنار آنها، بازداشت شدگان نگهداری میشوند. بازداشتشدهها حدود ۱۰۰ نفرند که به این محیط غیر بهداشتی با هوای نامطبوع منتقل شدهاند. آنها صف می کشند تا بتوانند از زیر در، ولو برای دقیقهای از هوای بیرون تنفس کنند. هر روز صبح سردار رادان به این محل سرکشی میکند و خود شخصا هر روز چند نفر از بازداشت شدگان را مورد ضرب و شتم و شکنجه قرار میدهد. بهترین ابزار شکنجه در دست رادان، شلنگ است. وقتی صبح هر روز صدای هلیکوپتر میآید، بچهها به خود میلرزند و میفهمند که رادان آمده
در کهریزک، بازجویان اراذل رابهجان متهمانانداختند (موج سوم)
به گزارش سایت آیندهنیوز یک سایت حامی دولت جزئیات آزار و اذیت در بازداشتگاه شور آباد کهریزک افشا کرد. در این بازداشتگاه که متاسفانه طبق شواهد موجود برخی مسئولین قضایی نیز از آن با خبر بودند برخی اعمال غیر انسانی نظیر تعرض و ضرب وشتم متهمین توسط اراذل و اوباش با اراده بازجویان صورت می گرفته است.پس از گزارش نیروی انتظامی مبنی بر وجود تنبیهات بدنی در این بازداشتگاه خبرهای ضدو نقیضی از کشته شدن ۳ نفر در زندان کهریزک منتشر شده که محسن روح الامینی نیز در بین متوفیان بوده است.
...این موضوع وقتی جالب تر می شود که بلافاصله پس از اعزام گروه تحقیق از بازداشتگاه و در حالی که تحقیقات ادامه داشته است، خبرهایی از پاکسازی آثار جرم و تخریب برخی قسمتهای زندان به گوش می رسد.
نامه كروبي به هاشميرفسنجاني پس از ده روز منتشر شد: به پسران و دختران جوان تجاوز شده است، رسیدگی کنید
(پایگاه اطلاع رسانی حزب اعتماد ملی)
مهدي كروبي از هاشميرفسنجاني رئيس مجلس خبرگان خواسته است با تشكيل يك هيات به برخي شايعات و نحوه برخوردها با بازداشتشدگان رسيدگي شود. کروبی تاكيد كرده بود که اگر تا ۱۰ روز پاسخي به نامه داده يا اقدامي صورت نگيرد، نامه را منتشر ميكند. در بخشی از این نامه به نکات تکان دهنده ای اشاره شده و آمده است : عدهاي از افراد بازداشتشده مطرح نمودهاند كه برخي افراد با دختران بازداشتي با شدتي تجاوز نمودهاند كه منجر به ايجاد جراحات و پارگي در سيستم تناسلي آنان گرديده است. از سوي ديگر افرادي به پسرهاي جوان زنداني با حالتي وحشيانه تجاوز كردهاند به طوريكه برخي دچار افسردگي و مشكلات جدي روحي و جسمي گرديدهاند و در كنج خانههاي خود خزيدهاند
لاريجاني : نامه كروبي بايد بررسي شود
به گزارش خبرنگار جام جم آنلاين ، لاريجاني صبح
امروز دوشنبه در نشستي با خبرنگاران پارلماني به مناسب روز خبرنگار پس از استماع نظرات آنان در باره مسائل روز جامعه از جمله نامه كروبي به هاشمي رفسنجاني در باره نحوه رفتار با متهمان در بازداشتگاهها افزود: كميته ويژه مجلس كه پس از قضاياي اخير در مجلس تشكيل شد كه بررسي هاي لازم را در باره وضعيت بازداشتگاهها و نحوه رفتار با متهمان انجام داده است و صحت و سقم مسايلي كه مطرح شده است نيز بايد توسط اين كميته مشخص شود.
در گفتگو با خبرنگاران
کاتوزیان: فرمانده ناجا به طور کامل و مستقیم مسؤول وقایع کهریزک است (آفتاب نیوز)
در قانون کشور مشخص شده که چگونه باید با جانی برخورد شود، لذا اینکه بخواهند تنها دو نفر از افسران را بگیرند و بازداشت کنند، نه فرزندان خانوادهها زنده میشوند و نه توهینی که به نظام جمهوری اسلامی شده توسط این افراد، به این وسیله پاک میشود.
آفتاب: نماینده مردم تهران بیانیه احمدیمقدم فرمانده نیروی انتظامی درمورد وقایع بازداشتگاه کهریزک را قانعکننده ندانست و وی را در این زمینه مسوول خواند.
به گزارش خبرنگار پارلمانی آفتاب، حمیدرضا کاتوزیان درجمع خبرنگاران با اشاره به بیانیه منتشر شده از سوی فرمانده ناجا ابعاد این ماجرا را وسیعتر دانست و افزود: «درمورد وقایع کهریزک یک بخش قتلهایی است که در نتیجه ضرب و شتمها رخ داده و منجر به از بین رفتن تعدادی از جوانان این کشور شده است که در این موضوع قانون روشن و شفاف است و صرفنظر از گرایشهای سیاسی افراد باید مورد بررسی قرار گیرد». وی ابراز عقیده کرد که در این موضوع فرمانده ناجا به طور مستقیم و کامل مسوول است و باید پاسخگو باشد و اینکه عنوان شود نمیدانستیم، را بنده درست نمیدانم؛ زیرا مرتبا گزارش روزانه به او داده میشود و خیلی بعید است که فرمانده ناجا از این مسایل بیخبر بوده باشد.
انتقاد تند خاتمی از جنایت در زندانها
در دیدار با فراکسیون خط امام مجلس(اقلیت)، خاتمی از تعطیلی بازداشتگاه کهریزک بدون اشاره به عوامل آن و تخلفات، شکنجهها و قربانیان آن انتقاد کرد. او همچنین در بیان کرد: گفته است: بايد پرسيد چرا دست هيات منتخب مجلس برای رسيدگی به فجايع اخير بسته می شود؟ و چرا حتی هيات منتخب قوه قضاييه اجازه نيافت کاری کند؟ آقای خاتمی افزوده است: کافی نيست که گفته شود يک بازداشتگاه غير استاندارد تعطيل شده؛ غير استاندارد يعنی چه؟ يعنی مثلا هواکش آن درست نبود يا دستشويیها تميز نبوده ؟ خير! جنايتهايی رخ داده و جانهايی باخته شده است و بايد با اين مسائل برخورد شود. اشاره آقای خاتمی به صدور دستور بسته شدن بازداشتگاه کهريزک است. محمد خاتمی همچنين گفته است که زندانيان بايد آزاد شوند اما تنها آزادی آنها کافی نيست و بايد با عاملان و آمران اين رفتارها برخورد قانونی شود. او همچنین در انتقادی تند گفت: «کافی نیست که گفته شود یک بازداشتگاه غیر استاندارد تعطیل شد؛غیر استاندارد یعنی چه؟یعنی مثلا هواکش آن درست نبود یا دستشوییها تمیز نبوده است؟خیر!جنایتهایی رخ داده است؛جانهایی باخته شده است و رفتارهایی با جوانان و زنان و مردان عزیز صورت گرفته است که وقتی در زندانهای در دست بیگانگان صورت می گیرد همه بر آشفته می شوند و فریاد می زنند و امروز باید با این مسائل برخورد شود.»
احمدیمقدم: در اتفاقات بازداشتگاه کهریزک من هم مقصرم (آفتاب نیوز)
این که منشا بیماری و ویروس منتشر شده، از خود محل بوده و یا آن که از خارج از آنجا منتقل شده، هم اکنون توسط پزشکی قانونی در حال بررسی است.
درپاسخ به پارلماننیوز
مطهری: متخلفان بازداشتگاه کهریزک باید با اسم و رسم و عکس به مردم معرفی شوند
پارلماننیوز: یک عضو فراکسیون اصولگرایان تاکید کرد:«متخلفان بازداشتگاه کهریزک باید مجازات شوند نه اینکه مانند قضیه قتلهای زنجیرهای و حوادثی مانند قتل زهرا کاظمی و زهرا بنییعقوب مشخص نشود که با افراد خاطی برخورد شد یا نه.»
علی مطهری در جمع خبرنگاران و در پاسخ به سئوال خبرنگار پایگاه خبری فراکسیون خط امام(ره)مجلس«پارلماننیوز»،مبنی براینکه آیا بیانیه احمدیمقدم درباره برخورد با متخلفان بازداشتگاه کهریزک کفایت میکرد؟، اظهار داشت:«خیر این بیانیه کفایت نمیکرد؛ افراد خاطی باید با اسم و رسم و نام و نام خانوادگی و حتی عکسشان در صدا و سیما و مطبوعات به مردم معرفی و محاکمه شوند.»
وی با بیان اینکه مجازات متخلفان کهریزک باید مشخص و به اطلاع مردم برسد، تاکید کرد:«باید ترتیبی اتخاذ شود که مردم مطمئن شوند مجازات این افراد انجام میشود، نه اینکه مثل قتلهای زنجیرهای و حوادثی مثل قتل زهرا کاظمی و زهرا بنی یعقوب معلوم نشود که افراد خاطی مجازات شدند یا نه، بلکه مساله باید شفاف باشد.» مطهری در پاسخ به سئوالی در مورد برخی شایعهها در مورد مرگ ترانه موسوی در حوادث پس از انتخابات و تکذیب این خبر، تصریح کرد:«اخیرا شنیدم که پلیس امنیت اعلام کرده که خانمی به همین نام و عکس در هلند زندگی میکند، من اطلاعاتم کافی نیست اما مساله این خانم هم باید روشن شود.» وی ادامه داد:«باید مشخص شود آیا این خانم که گفتند چنین حادثهای برای او رخ داده همان است که در هلند زندگی میکند یا احیانا شخص دیگری است.» مطهری در پاسخ به این سئوال که آیا سکوت مسئولان در مورد حوادث پس از انتخابات و کشتهشدگان در درگیریها منجر به رواج شایعه و استفاده سوء از این فضا نمیشود، گفت:«در آنجا که شبههای مطرح است و سئوالی مطرح میشود مسئولان باید پاسخگو باشند.مقامات باید پاسخگوی شائبهای که در رسانهها یا بین مردم مطرح میشود، باشند و توضیح دهند.» وی در خصوص عملکرد کمیتهای که از طرف مجلس برای بررسی حوادث پس از انتخابات تشکیل شده و عدم همکاری با این کمیته و اطلاعات ناکافی اعضای آن گفت:«این کمیته ضعیف عمل کرده و باید جدیتر کار خودش را ادامه دهد.» نماینده تهران خاطر نشان کرد:« این کمیته به صرف دادن گزارش محرمانه به مقامات کشور اکتفا نکند و تا زمانیکه مجرمان معرفی و مجازات نشدند به کار خودش ادامه دهد.»
---------------------------------------
چرا مسائل بازداشتگاه کهریزک لو رفت ؟ چون پسر یکی از حکومتیان همان جا زیر شکنجه کشته شد
یک عضو کمیته حقیقتیاب مجلس: «فرمانده پلیس مسئول قتلهای کهریزک» (رادیو زمانه)
بازداشتگاه کهریزک همچنان دایر است
یادداشتی از نویسنده وبلاگ سهرابستان
برای حکومت به بازی گرفتن شعور مردم امری عادی و روزمره شده است. بحث بازداشتگاه کهریزک بنحوی مطرح می شود که گوئی مردم ایران افراد کودک فهمی هستند که داستانهای دروغین حکومت را خواهند پذیرفت. اینکه بازداشتگاه کهریزک تعطیل شده باشد یک دروغ محض است، تا کنون کسی بجز مسئولین جنایتکده کهریزک تعطیلی آنجا را تائید نکرده اند و قطعاً این شکنجه گاه همچنان برقرار و آزار و اذیت اسرا در آن ادامه دارد.
حکومت حتی حاضر نشد نمایندگان وکلای مجلس که عضو کمیته ویژه حقیقت یاب بودند را به محل این بازداشتگاه راه دهد و فقط به آنها اعلام کرد که بازداشتگاه تعطیل و چیزی برای دیدن در آنجا وجود ندارد.
با شناختی که از روشهای حکومت وجود دارد اگر بازداشتگاه کهریزک واقعاً تعطیل شده بود نه تنها نمایندگان مجلس را به آنجا راه می دادند بلکه دوربینهای تلویزیون را به آنجا فرستاده و از اقشار مختلف جامعه اعم از هنرمندان و ورزشکاران دعوت می کردند تا از آنجا بازدید نمایند و حداقل یکهفته از این اقدام هوشمندانه رهبر در تعطیلی بازداشتگاه کهریزک حماسهها ساخته و هر شب برنامهای در این مورد پخش می کردند.
پس از شهادت محسن روح الامینی بلافاصله نارضایتی گستردهای در میان سرداران سپاه بوجود آمد که در شرف تبدیل به یک موج مهار نشدنی بود، سرداران به اطلاعاتی دست یافته بودند که متعارض با اطلاعات رسمی ارائه شده به پدر شهید محسن روح الامینی بود، آنها می دانستند که بازداشت شهید محسن اتفاقی نبوده و با یک برنامه ریزی قبلی انجام شده و همچنین از شکنجهها و حتی اسامی دو نفری که شکنجه شهید محسن را بر عهده داشته و او را بشهادت رسانیده بودند اطلاع دقیق داشتند و این در حالی بود که قبلاً پیشکار خامنهای به آنها اطلاع داده بود که محسن روح الامینی در اوین نگاهداری می شود و سفارشات لازم برای حفظ سلامتی وی انجام شده است.
حکومت در مقابل این ماجرا ناچار به دو موضع گیری شد، حیاتیترین موضوع کشف چگونگی نشت اطلاعات بود که با پیگیری بعمل آمده مشخص شد عناصری از وزارت اطلاعات اقدام یه اینکار کرده اند که بدستور مستقیم خامنهای ولی با امضای احمدی نژاد بلافاصله وزیر و تعدادی از معاونین این وزارتخانه عزل و برکنار شدند و تصفیه مدیران آن همچنان ادامه دارد، دستور صریح خامنهای این است که همه افرادی که به میرحسین رای داده یا مظنون به اینکار هستند باید از وزارت اطلاعات کنار گذاشته شوند ولو بقیمت تعطیلی کامل آن.
موضع گیری دوم اعلام تعطیلی بازداشتگاه کهریزک بود که صرفاً برای فرونشاندن خشم سرداران انجام شد. بیش از ۹۰ نماینده مجلس سوابق نظامی گری در سپاه داشته و رئیس مجلس خود از سرداران سپاه است و همین ارتباطات سبب شد که بلافاصله پس از اعلام شهادت شهید روح الامینی و روشن شدن مسائل پشت پرده آن رئیس مجلس و اعضای کمیته ویژه فشار خود را برای بازدید از کهریزک و تحقیق در این خصوص گذاشته و فشار زیادی برای اینکار وارد نمایند. دلیل این تقاضا اخباری بود که از دخالت مستقیم یک روحانی عالیرتبه دستگاه رهبری در شکنجه و شهادت شهید روح الامینی درز کرده بود و سرداران مایل بودند از طریق بازدید این کمیته از کهریزک به اطلاعات بیشتری دست یابند. نمایندگان کمیته ویژه علیرغم اعلام تعطیلی بازداشتگاه کهریزک اصرار بر بازدید از این محل داشتند که سرانجام از بیت رهبری به آنها گفته شد که نظر رهبری بر این است که موضوع خاتمه یافته و نیازی به بازدید هیات نمی باشد. اعضای کمیسیون از فرط سرخوردگی ناچاراً استعفاء داده و امکانی برای ادامه فعالیت کمیته ویژه حقیقت یاب ندیدند.
بدلیل خاموش نشدن آتش خشم سرداران، اقدامات بعدی شامل اعلام برخی تخلفات در کهریزک و انتشار مجازات متخلفین بود که چندان تاثیری نداشت و بیشتر باعث تحریک طرف مقابل شد. در آخرین اظهار نظرها دادستان کل کشور ضمن پذیرش اینکه در روزهای اول بعد از حوادث انتخابات شکنجه وجود داشته، در خصوص بازداشتگاه کهریزک ابراز نمود: «تذکر داده بودیم کسی را به بازداشتگاه كهريزك نبرند، غفلت و سهل انگاری بعضی از برادران باعث شد که حادثه کهریزک و بعضی از حوادث تلخ دیگر به وجود بیاید.»
دقت بفرمائید که آیت الله دُری نجف آبادی دادستان کل کشور، و نه یکی از مقامات اسرائیل یا آمریکا، اعلام می نماید که شکنجه وجود داشته است و از همه مهمتر به موضوع «حادثه کهریزک» اشاره می کند که منظور ایشان همان شکنجه و شهادت شهید روح الامینی است و بقدری این مسئله موجب شکاف در درون نظام و موضع گیری سرداران شده است که بنام «حادثه کهریزک» از آن یاد می شود تا عمد بودن آن بنوعی لاپوشانی شود.
دادستان کل کشور نه بعنوان یک مقام عالی قضائی بلکه بعنوان یک روحانی که بادعای خودش لباس پاسداری از دین را پوشیده چگونه بخود اجازه می دهد برای سرپوش گذاشتن بر جنایاتی چنین آشکار به داستانسرائی بپردازد. مگر از ایشان بالاتر هم دادستان در کشور داریم؟ ایشان بعنوان دادستان کل کشور دستور داده که کسی را به کهریزک نبرند، چه قدرت مافوقی این دستور را به هیچ حساب کرده و اینهمه اسیران بیگناه را به جهنم کهریزک برده است؟ چرا روشن نمی گوید که به چه کسی دستور داده و تحت چه شرایطی برای دستور دادستان کل کشور ارزشی قائل نشده اند؟ لابد همان دو گروهبان خاطی نیروی انتظامی کهریزک دستور دادستان کل را به تمسخر گرفته و نقض کرده اند!؟
اینکه دادستان کل می پذیرد که شکنجه وجود داشته به این دلیل است که امروزه انکار آن مساوی با انکار خورشید است ولی در عین حال تلاش می کند بگوید فقط در همان روزهای اول بوده و دیگر نیست، ایشان بروشنی می داند که اسیران جنبش سبز بدون وقفه و حتی در حال حاضر هم تحت شکنجههای وحشیانه قرار دارند. دادستان کل کشور خدمت سربازی نرفته ولی همه مردان ایران تجربه خدمت سربازی را دارند و دقیقاً می دانند که در نیروی نظامی، در ارتش و سپاه و نیروی انتظامی دستورات فقط از سلسله مراتب آمده و زیردستان فقط موظف به اجرای آن هستند. در این سلسله مراتب حتی خود فرمانده سپاه یا نیروی انتظامی هم اجازه و جرات دستور شکنجه و قتل را نداشته و می داند که در صورت انجام چنین حماقتی چه سرنوشتی در دادگاههای نظامی در انتظارش خواهد بود. فقط فرمانده کل قوا است که در کشور ما چنین اختیاراتی دارد و نه هیچکس دیگر.
شکنجههای کهریزک را نمی توان به تعبییر دادستان کل کشور «غفلت و سهل انگاری» نامید، این شکنجهها سالها است که بطور علنی و در سطح کشور در مقابل دیدگان مردم و دوربینهای تلویزیونی و خبرنگاران جراید شروع گردیده و ادامه داشته و دستور دهنده آن هم شخص خامنهای می باشد. خامنهای در راستای دکترین حکومتی «النصر بالرعب(پیروزی در سایه ایجاد رعب است)» برای زهرچشم گرفتن از مردم و تمرین وحشی گری برای نیروی انتظامی، دستور به اجرای طرح باصطلاح جمع آوری اراذل و اوباش داد در حالیکه اراذل و اوباش مشکل اول جامعه نبوده و رانت خواری و تبعیض و فساد دولتی و نابسامانی اقتصادی و معیشتی و شیوع مواد مخدر و بیکاری ۲۵ درصدی مشکلات تلخ مردم بودند ولی مشکل حکومت فقط اراذل و اوباش بود. بنا بدستور صریح شخص خامنهای نیروی انتظامی به منازل افراد ضعیفی که گناهشان در هیچ محکمهای اثبات نشده بود با نقاب و باتوم حمله و آنها را با شدتی باور نکردنی در مقابل چشمان بهت زده مردم مورد شکنجه خیابانی و علنی قرار می دادند، بدون اینکه بخواهیم بدانیم افراد دستگیر شده در این طرح اراذل و اوباش بوده اند یا آمر و عاملین این جنایت اراذل و اوباش هستند توجه دادستان کل را به قانون اساسی و مجموعه قوانین جزائی و کیفری کشور جلب می نمایم، تصدیق می فرمایند که در جنگل یا سرزمین وحشیها زندگی نمی کنیم، در کشوری زندگی می کنیم که دارای قانون است و رهبر و رئیس جمهور و رئیس مجلس و رئیس قوه قضائیه دست روی قرآن گذاشته و قسم خورده اند که حافظ و مجری قانون باشند، کجای قانون نوشته شده که فردی بدون محاکمه قانونی و اثبات جرم باید مجازات شود؟ چرا این افراد را باسم اراذل و اوباش قبل از دستگیری و محاکمه با این شدت و وحشیگری در ملاء عام شکنجه کردید؟ چه کسی را می خواستید از قدرتتان بترسانید؟ حتی اگر این افراد محاکمه و محکوم هم می شدند در کدام صفحه کتاب قانون مجازاتی بنام آفتابه به گردن انداختن و با باتوم بقصد کشت زدن وجود دارد؟ شاید سواد شما بعنوان دادستان کل کشور بیشتر باشد و بنده را راهنمایی بفرمائید.
همان موقع هم حقوقدانان و وکلا به این نقض حریم انسانی و زیرپا گذاشتن قانون اعتراض کردند و بعد از گسترش موج نارضایتی در بین مردم، احمدی نژاد سعی کرد برای کسب محبوبیت خود سوار این موج شده و در مورد صدور دستور توقف این طرح مصاحبهای نماید که در پاسخ فرمانده نیروی انتظامی اظهار نمود رئیس جمهور دستور دهنده اجرای طرح نبوده که اکنون بخواهد آنرا متوقف کند و طرح با قدرت تمام ادامه می یابد. فرمانده نیروی انتظامی منصوب خامنهای و تحت امر او است. شاید در آنزمان خود فرمانده نیروی انتظامی هم نمی دانست که این مانور باتوم کوبی بر پیکر «اراذل و اوباش» نوعی آماده شدن برای روان شدن دستشان برای سرکوب «اغتشاشگران» است.
اگر آن ضربات بیشمار و وحشیانه باتوم بر سر و صورت و بدن دستگیر شدگان در آن طرح کذایی در خیابانهای تهران «شکنجه» نبوده پس نام آن چیست؟ می دانید که تمام آن بازداشتی ها را به کهریزک می بردند و تصور بفرمائید وقتی جلوی چشم مردم و دوربینها این وحشی بازی را در می آوردند در بازداشتگاه کهریزک و اطاقهای مجهز شکنجه در بازداشتگاه چه به روز دستگیرشدگان که فقط متهم بودند و هنوز جرمشان در محکمه ثابت نشده بود می آوردند. اطاقهای شکنجه کهریزک علاوه بر تخت تعزیر برای شلاق و کابل مجهز به تمام امکانات برای شکنجه های دیگر از جمله «قپانی» و «جوجه کباب» و «آویزان» و غیره است، بهمراه ماموران و شکنجه گرانی که حتی اراذل و اوباش واقعی هم در مقابل آنها فرشته اند.
شکنجههای کهریزک سهل انگاری و غفلتی نبود که در اثر بیاطلاعی مسئولین نظام پیش آمده باشد، این دستگاه شکنجه و این «آشوویتس نوین» حاصل درایتها و هوشمندی و طراحی و ابتکار شخص خامنهای است و باید واقعاً تعطیل شده و افراد مورد اعتماد مردم تعطیلی آنجا را تصدیق کنند.
قتلگاه کهریزک تنها ابتکاری از رهبر نیست که امروزه مورد حمله و انتقاد قرار می گیرد، اطرافیان قدرنادان رهبر، به بسیاری از دیگر ابتکارات ایشان نیز جسارت کرده و قدر آنها را نمی دانند، از جمله طرح کودتا و دستگیریهای فلهای و محاکمات فلهای و اعترافات فلهای که همه خودیها و اطرافیان رهبر نیز آنها را مذمت می کنند و چیزی هم متوقفش نخواهد کرد مگر یک «حادثه».
رهبر بعد از ۸ سال از راه اندازی قتلگاه کهریزک متوجه شد که آنجا «غیر استاندارد» است، در مورد «کودتا» و «گروگان گیری سیاسیون و متفکرین» و «اعترافات تعزیری» چقدر طول خواهد کشید که بفهمد این ابتکارت هم «غیر استاندارد» هستند؟
ملت ایران تلاش خواهد داشت با حضور سبز و ادامه اعتراضات خود، به «رهبر» کمک کند که این زمان زیاد طول نکشد.
خاطرات تکاندهندهی یکی از بازداشت شدگان که برای اولین بار در «موج سبز آزادی» منتشر میشود
دو هفته در بازداشت لمپنها
۲:۲۲ صبح دوشنبه، ۱۹ مرداد ۱۳۸۸
آنچه میخوانید، خاطرات تلخ و تکاندهندهی یکی از بازداشت شدگان است که حتی نمیداند محل بازداشت او کهریزک بوده یا یکی دیگر از همین بازداشتگاههای غیر استاندارد! در این متن، که حاوی توهینها و فحشهای رکیک ماموران دولت جمهوری اسلامی است، سعی شده ادب مقام با سه نقطه حفظ شود و فضای سایت با نقل توهینهای شرمآور بازجویان و شکنجهگران آلوده نشود.
ماشین جلوم پیچید و دو نفر پریدند بیرون و مرا بلند کردند و چپاندند توی ماشین. سرم خورد به در ماشین . گفتم آخ . گفت خفه بچه ک...! پشت بندش هم پشت گردنم را گرفت و کوبوند پایین پشت صندلی و همین جور نگه داشت. از فحشی که دادند خوشحال شدم و خیال کردم قصد اخاذی دارند و پولهایم را که در جای خلوتی بگیرند ولم می کنند، اما یک چشمبند سیاه دادن دستم تا ببندم به چشمهایم و آرزوی این که گیر زورگیر افتاده باشم بر باد رفت . این چشم بند رفیق شفیق من شد به مدت دو هفته و جز در سلول تنگ و تاریکم نگذاشتند که از چشم بازش کنم.
زیر فشار دست سنگین برادری که زحمت میکشید و گردنم را نگاه میداشت، کمرم داشت میشکست، اما از ترس فحش و ناسزا آخ نمیگفتم. فقط یک بار دیگر پرسیدم: منو کجا میبرید ؟ گفت: میبریم تو ...ت بذاریم ! تو حرف اون نقطه چین نداشت. جیک نزدم. گفت: چیه، نکنه خوشت اومد؟ جیک نزدم. گفت: بیخود خوشت نیاد، این دفعه با همه دفعههایی که تو ...ت گذاشتن فرق میکنه. با .....کلفتها طرف شدی. تو این فکر بودم که یعنی واقعا اینها نیروهای نظام جمهوری اسلامیاند که وااخلاقای آن گوش فلک را پر کرده و از مدرسه ابتدایی تو گوش ما خوندن؟
واقعا نیروهای نظام جمهوری اسلامی بودند ، اما هر چه کردم که بدونم چه نیروییاند، نفهمیدم. ماشین یک کم که راه رفت، مسیرها رو که با حسهایم دنبال میکردم، گم کردم. دیگه نمیفهمیدم چه سمتی میرویم. احساس کردم که از یک پل طولانی دور زدیم. فکر کردم آنجا را میشناختم. خدا رو شکر کردم که کهریزک نمیبرندم. حکایت اونجا را قبل از دستگیری شنیده بودم. اون جوری که من حدس میزدم، از طرف پیروزی گذشتیم و بعد از یک مدتی معلوم شد که توی محوطهای وارد شدیم که صدای ماشین قطع شد. ماشین وایستاد. هلم دادند بیرون، خوردم به چیزی و ولو شدم روی زمین. یارو گفت بچه ..نی، کوری مگه؟ درخت رو نمیبینی؟ جیک نزدم، بلند شدم. دستم را گرفت و داد زد: راه بیافت. راه افتادم و دوباره خوردم به چیزی و افتادم، اما این بار آروم تر، چون محافظهکارانهتر قدم بر میداشتم.
توی راه چند باری به این طرف و اون طرف کوبونده شدم و یک بارش به یک بشکه خالی بود. از صدایش فهمیدم و هر بار فحش و ناسزا به خودم و خانوادهام که من فقط فحشهای به خودم را مینویسم. دری باز شد و هلم دادند توی آن و بعد داد زد: نیم ساعتی پذیرایی بکنین ازش تا من بیام. هنوز جملهاش تمام نشده بود که احساس کردم کمرم شکست و هنوز از درد کمر خلاص نشده بودم که پشتم تیر کشید و بعد دستی لای موهایم رفت و سرم به دیوار کوبانده شد و بعد ضربه چپ و راست و عقب و جلو آنقدر زیاد بود که چیزی نمیفهمیدم. تا اینجا ترس عجیبی داشتم و وسط کتک خوردن دیدم یواش یواش ترس جایش را به نفرت و یک جور شجاعت میدهد. دیگر دردم نمیآمد. شاید بیحس شده بودم، شاید قوی شده بودم. اون لحظه نمیدونستم.
نمیدانم چقدر طول کشید، چون آدم زمان هم از دستش میرود. یک جورهایی زمان و مکان همدیگر را تکمیل میکنند. مکان را که گم کنی، زمان هم از دستت میرود، و من نمیدانستم چقدر اونجا موندم . بعد انداختندم توی یک اتاق. وقتی میگم انداختندم، واقعا انداختندم . یعنی بلندم کردند و انداختند توی یک اتاق. در حال زدن هم مرتب تهدیدم میکردند که: تازه بعدش که چند نفری میایم ترتیبت رو بدیم، میفهمی که انقلاب مخملی کردن یعنی چی.
وقتی انداختندم توی اون اتاق، دیگه باور کرده بودم که برای اون کار زشت انداختنم اونجا و داشتم نقشهای توی ذهنم میکشیدم که خودم رو بکشم و نذارم این کار رو با من بکنند. چند دقیقهای هیچ خبری نشد. صدایی نمیآمد. احساس میکردم که کسی دارد لباس در میآورد. شاید هم خیالات بود. زیاد نگذشت که یک نفر اومد. نقشهام را کشیده بودم، اما او کاری نداشت. بلندم کرد و روی یک صندلی نشاند و با چشم بسته شروع کرد به سوال کردن: اسم، نام پدر ... فحش نمیداد. کارش زود تمام شد و دوباره چند نفری اومدن سراغم. گرفتند پرتم کردند یک اتاق دیگه و گفتند: این اتاق تجاوزه، بمون تا برگردیم. موندم اما برنگشتند. هر لحظه سالی بود. یادم رفت بگویم دستهایم از پشت بسته بود.
یکی آمد تو. از صدای در فهمیدم. دستم را گرفت و گفت بدو. دویدم و ناگهان خوردم به دیوار و ولو شدم روی زمین. درد توی بدنم پیچید. تازه فهمیدم که آش و لاش شدم و همه جایم درد میکند. گفت: بچه ..نی، مگه دیوار رو نمیبینی، کوری؟ دوباره گفت: بدو. با احتیاط دویدم. هلم داد و باز خوردم به دیوار. بلندم کرد و برد. از این جزییات بگذریم که لحظه لحظهاش شکنجه بود. بردندم بیرون. دری باز شد و گفت: خوش آمدی بچه ..نی، این اتاق توئه! مبارکت باشه. میام جنازهات رو میبرم، و رفت . اتاق من فضا برای خوابیدن و نشستن نداشت، فقط میتوانستم بایستم. به خودم دلداری دادم که این برای چند ساعته. هنوز نمیدانستم از من چه میخواهند. از همه بدتر در لحظه ورود بوی بدی بود که میآمد. سر در نیاوردم چه بوییه، ولی کم کم عادت کردم و مدتی گذشت و کسی نیامد. به صورت ایستاده ولو شده بودم .نمیدانم چقدر گذشت. فکرهای عجیب و غریب. دلهره و اضطراب که برای چه اینجایم و چه میخواهند از من. شک نداشتم که میخواهند به چیزی اعتراف کنم، اما نمیدونستم چیه. درد هم اضافه شده بود. آرزو میکردم تو همون اتاقی بودم که کتکم میزدند. کم کم فشار میآمد و انتظار آمدن کسی و تغییر دادن وضعیتم آزارم میداد. رفته رفته گرسنگی و تشنگی هم اضافه میشد. نمیدانم چقدر طول کشید، اما کم کم چشمهایم سنگین شد و خوابم برد، اما چه خوابی. درد و گرسنگی و تشنگی و زخمهایی که تازه پیدایشان میکردم، به اضافه فکرهای آزار دهنده. تقریبا خیالم راحت شد که قصد تجاوز ندارند. چون با خودم فکر کردم که اگر چنین قصدی داشتند که اول به این روزم نمیانداختند. نمیدانم چقدر اون تو بودم که در باز شد و بیرون بردندم. ( جزییات چه جوری بیرون بردنم هم تکراری است و هم طولانی میشود.)
اولین بازجوییم شروع شد. بازجو محترمانه سوال میکرد. بیشتر دنبال این بود که بداند واقعا در ستاد موسوی که من هم گاه گاه به آن سر میزدم، چه خبر بود. من هم هرچه میدانستم، گفتم. آخر خبر خاصی نبود. یک عده جوان میآمدند و عکس و پوستر میگرفتند و میبردند. دنبال این بود که بداند چگونه و از طریق چه کسی میفهمیدیم که در برنامهها شرکت کنیم. این را هم گفتم. چیز خاصی نبود. گفت: بعد از انتخابات، راهپیماییها را چطور میفهمیدی؟ گفتم: نبودم. با لحن مهربانی گفت: غلط کردی گفتی. سوال را دوباره تکرار کرد و از همینجا اون روی سگش به قول خودش ظاهر شد. چیزهایی سر هم کردم و گفتم. دنبال این بود که اسم کسی را وسط بیاورم. اسمهایی را میگفت که درباره اونا حرف بزنم: تاج زاده، رمضان زاده، امین زاده، طباطبایی و ... گفتم: من فقط تاجزاده رو میشناسم، و گفت: هر چی از این ... (به مادرش فحش داد) میدونی بگو . او که تا اون لحظه فحش نداده بود، از اون لحظه زبانش به فحش باز شد و من هرچی میدونستم، گفتم. چیز بدی که نبود، اما اون راضی نمیشد.
یکی دیگر را صدا زد. یک دفعه بوی بنزین شنیدم و سرتاپایم خیس شد. گفت: ببرید آتشش بزنید. میدانستم بلوف است، اما میترسیدم. بردند زیر نور داغ آفتاب. از زمان ورودم به اینجا آفتاب را حس نکرده بودم. گرما کشنده بود. احساس میکردم آب جوش روی بدنم میریزند. یکی دو ساعت زیر آفتاب بودم. بنزینها بخار میشد و میترسیدم که زیر نور آفتاب آتش بگیرم از بس که میسوختم. از حال رفتم. افتادم. نمیدانم چقدر بعد دوباره در اتاق بازجویی بودم. گفت: حالت سر جا آمد؟ دوباره مهربان شده بود. گرسنه و تشنه بودم. حال نداشتم حرف بزنم. صدایش را نمیشنیدم. دیگر نفهمیدم چی شده. وقتی به هوش آمدم که دوباره توی همان سلول تنگ بودم و تمام بدنم درد میکرد.
دفعه بعد که بازجویی رفتم، باز هم حال نداشتم. گفت: خیلی خوش شانسی که گیر من افتادی. با من کنار بیا که نیفتی دست این ...کلفتها، اینجا تو ...ت بذارند. حرفهایش را بریده بریده میشنیدم و دیگر نفهمیدم چی شد. آب را روی صورتم حس کردم و بعد آب دادند و بعد یک چیزی شیرین که نفهمیدم چی بود. بازجو گفت: الان سه روزه اینجایی. یعنی من سه روز بود چیزی نخورده بودم؟ اولین چیزی بود که خوردم و نفهمیدم چی بود، کم کم رمق به تنم برگشت. گفت: حالا میخوام یک سوال خصوصی بپرسم، آخرین باری که ترتیب یک دختر رو دادی، کی بود؟ چیزی نگفتم. گفت: خجالت نکش، اینجا تویی و منم. من مثل این آشغالا دنبال تو ... گذاشتن نیستم. جیک نزدم. خندید و گفت: بابا تو دیگه چه مردی هستی! بعد گفت: پس بذار من بگم. من همین چند روز پیش بود. من عاشق فنچها هستم، هرچه کم سن و سالتر، بهتر. بعد با جزییات ماجرایی رو تعریف کرد که آشکارا میدانستم دروغ میگوید. از رابطهاش با دختری ۱۰ ساله میگفت. بعد یک دفعه پرسید: راستی دختر تو چند سالش بود؟ ۱۱ سال؟ تنم داغ شد. نفرت تمام وجودم را گرفت.
این ماجرا تمام شدنی نبود . در هر جلسه بازجویی اگر این بود، درباره دختر ۱۱ ساله حرف میزد و اگر آن یکی، درباره تجاوز به خودم. یک بار زیر فشار بازجوییها گفتم:ای خدا! جوابش مشتی بود توی دهنم که یکی از دندانهایم شکست. گفت: تو نجسی، حق نداری نام خدا رو بر زبان بیاوری. دوباره گفتم و دوباره مشتش آمد و آنقدر تکرار کردم که از حال رفتم. به هوش که آمدم، یکی دیگر سوال را شروع کرد. این بار سوالها درباره این بود که با خارجیها چه ارتباطی داری؟ چرا از خارج به تو تلفن میزنند؟ فلانی که با تو دوست بود و توی رادیو فرداست، الان چه اطلاعاتی بهش میدی ؟ من روحم از این ماجرا خبردار نبود. گفتم خالهام خارجه و تماس داریم، اما از دوستم خبر ندارم. گفت: خر خودتی، تو بیبیسی هم از رفیقات خبر داریم. اسم نمیداد. آنقدر زدند که قبول کردم که به این دوستهایی که اسمشان را هم بلد نبودم، اطلاعات میدهم.
یک جا که خیلی سوال پیچ کرد و گفتم: یا زهرا، بازجو دهانش را باز کرد و هر چه توهین که شایسته خودش بود، به حضرت زهرا کرد. اون جا بود که تسلیم شدم بنویسم و اعتراف کنم و هرچه خواستند، نوشتم . با این همه راضی نمیشدند. بردندم توی اتاق، لختم کردند و گفتند: الان برای تجاوز بر میگردیم. او میگفت: هر کاری برای تنبیه شما عبادته. میگفت: تجاوز به شما ثواب داره. من حدیث و آیه خواندم و او گفت: مجوز شرعیاش را هم از آقا و هم از دیگر مراجع گرفتهایم. ما برای تنبیه شما این کار را میکنیم . صدای در میآمد .صدای لباس عوض کردن. صدای آخ و اوخ جنسی. داشتم دیوانه میشدم که بوی بنزین پیچید و دوباره خیس بنزین شدم و این بار لخت و عور فرستادندم زیر آفتاب.
نمیدانم چند روز گذشته بود. فکر کنم پنج روزی میشد که سوار ماشینم کردند و بردند جای دیگری که بهشت بود در مقایسه با آنجا. توی سلولم جای نشستن و دراز کشیدن داشت، اما من نه میتوانستم به راحتی دراز بکشم و نه به راحتی بنشینم. بازجویی ادامه داشت و بازجو گاهی عصبانی میشد و مشت و لگد و سر به دیوار کوبیدنی همراه بازجویی بود، اما قابل تحمل بود. غذا مرتب بود، اگرچه غذایش به درد سگ هم نمیخورد، اما بالاخره غذا بود.
شب آخر نمیدانستم شب آخر است. اول اجازه دادند بروم دوش بگیرم. آورده بودند بیرون از سلول. گفتند لباسهایت را در بیاور. درآوردم. فقط یک شورت پایم بود. نه کفش، نه لباس. بوی بنزین را شنیدم، اما بنزین نریختند رویم. سوار ماشینم کردند و بردند. توی راه یارو گفت: حالا دیگه تو دل برو شدی. الان میچسبه تو ...ت بذارم. آوردیمت اینجا که زخمهات خوب بشه. رفقا اشتباه کردن اول زدنت. من دوست ندارم با بچه خوشگلای زخم و زیلی حال کنم. بعضی زخم و زیلیاش رو بیشتر دوست دارند. کسی باهات حال نکرد وقتی زخم و زیلی بودی؟
حرف نمیزدم. چه حرفی؟ تعجب میکردم که چه جوری میشود این همه آدم لمپن بد دهن را یک جا جمع کرد. دوباره از روی پل پیروزی احساس کردم گذشتیم. ترس توی دلم ریخت. یعنی داشتیم دوباره بر میگشتیم همانجا؟ با چشمبند و در حالی که فقط یک شورت تنم بود، دستم را باز کردند و پیادهام کردند و رفتند. ماشینی از کنارم رد شد و صدای خنده بلند شد . چشمبندم را باز کردم. اول خیابان پیروزی بودم. شب بود. نمیدانم چه ساعتی، ولی مطمئنم از دو گذشته بود. لخت بودم و بیپول و بیکفش و اوراق. چه کسی حاضر میشد مرا به خانهام در غرب تهران برساند؟ آیا در خانه کسی منتظرم بود؟ پیکانی جلویم نگه داشت. فکر میکرد دیوانهام. شکسته بسته چیزهایی گفتم. سوارم کرد. دمش گرم. لباس داد. پول داد و از حال روزم پرسید و همراهم تا یکی دو ساعت گریه کرد. آن شب مهمان خانه او شدم، در جنوب تهران. حمام کردم، تر و تمیز شدم. او در انتخابات با اعتقاد به احمدی نژاد رای داده بود و آقای خامنهای را میپرستید، اما بعد از انتخابات با شنیدن همین جور ماجراها برگشته بود و من اولین کسی بودم که برای او راوی مستقیم بودم. او روایتهای قبلی را با واسطه شنیده بود و روایت ترانه موسوی را او برایم گفت و گفت که ظلم برقرار نمیماند. او حالا یکی از بهترین دوستان من است.
“کهریزک” در امتداد پروژه قتلهای زنجیره ای
تاریخ انتشار: ۱۹ مرداد ۱۳۸۸, ساعت ۱:۴۳ قبل از ظهر
خلاصه:
پشت جنایت کهریزک، تفکری خوابیده است که سه گروه: "اراذل و اوباش"، "دگراندیشان و روشنفکران" و "اپوزسیون (سیاسیون مخالف و منتقد)" را برای بقای نظام خطرناک می داند و تنها نسخه درمان بخش را نیز حذف فیزیکی می داند. این تفکر که از اطلاعات موازی، زیر نظر مسوولان بیت رهبری به وزارت اطلاعات، اطلاعات ناجا و حفاظت اطلاعات سپاه تزریق شده است، طرفداران جدی در حفاظت اطلاعات نیروی انتظامی دارد. جایی که سردار نقدی سالها رهبری آن را در دست داشت و فجایع متعددی آفرید. برای اطلاعات ناجا که مسوولیت بازداشتگاه کهریزک را نیز بر عهده داشت، تفاوت نمی کند متهم کیست؟ چه سابقهای دارد؟ برای چه به زندان افتاده است؟ آنچه اهمیت پیدا می کند حذف فیزیکی است و این حذف هرچه دردناک تر، عبرت آموزتر./ وصال و ناتب و توحید نیز همچون کهریزک زمانی افشاء شد و نگاهها را به خود جلب کرد که از مرحله شکنجه و آزار و اذیت جسمی و جنسی افرادی که اراذل و اوباش خوانده می شدند به مرحله شکنجه فعالان دانشجویی، سیاسی و مدیریتی کشور رسیده بود. هر سه این بازداشتگاه نیز پس از رسوایی همچون کهریزک تعطیل شدند، اما مشخص نشد که جانیان این زندانها چه کسانی بودند و بعد از تعطیلی زندانشان به کجا عزیمت کردند.
محمد تهوری:
شبکه جنبش راه سبز (جرس): "بازداشتگاه كهريزك ويژه نگهداري مجرمان خطرناك و اراذل و اوباش بود." سردار احمدی مقدم فرمانده نیروی انتظامی که اینک خود متهم ردیف اول، جنایات رخ داده در بازداشتگاه تحت امرش، کهریزک، است، با بیان این جمله که ساعاتی پیش در جمع خبرنگاران عنوان کرد، بر تخلفی تاکید کرد که بارها در هفته گذشته از سوی بسیاری عنوان شده بود. تخلف این است: "دانشجویان در بازداشتگاه مجرمان خطرناک و اراذل و اوباش چه می کرده اند؟ چه کسی دستور انتقال دانشجویان به این بازداشتگاه را صادر کرده است؟ و از همه مهمتر اینکه چه کسی دستور داده با دانشجویان همچون اراذل و اوباش برخورد شود؟ دلایل تکرار جنایات آفرینی در نیروی انتظامی چیست؟"
اگر به این سوال پاسخ داده شود که "چرا برخورد با اراذل و اوباش در این مملکت به برخورد با سیاسیون ختم می شود؟ شاید راحت تر بتوان به این سوالها پاسخ گفت.
سال ۷۲- ۷۳ موج ترور کسانیکه اراذل و اوباش خوانده می شدند در محلههای قدیمی تهران همچون نظام آباد آغاز شد. در آن زمان در هر کوچه و خیابانی از این منطقه که قدم می زدی، چهل چراغ هایی که برای کشته شدگان این پروژه برپا شده بود را می شد دید. کشته شدگان جملگی دو صفت داشتند که یکی را مردم بر زبان می راندند و دیگری را دوستان آنها. از نگاه مردم آنها "گنده لاتهای محل" بودند و از نگاه دوستانشان " لوطیهای محله". آنها هر نامی که داشتند در محل، هم تامین کننده امنیت بودند و هم مخل امنیت. چون با وجود آنها، غریبههای همجنس، در این محلات، جرات عرضه اندام نداشتند و خود مخل امنیت بودند چون نقش یک باج بگیر را بازی می کردند. چهرههای شناخته شده این جماعت جملگی توسط عوامل اطلاعات ناجا و وزارت اطلاعات با حکم تیری که داشتند ترور شدند.
آن زمان کسی به کم و کیف این ماجرا نپرداخت، تنها سخنی هم که بین مردم رد و بدل می شد این بود که دولت این افراد را کشته است.
کمتر از ۴ سال بعد، قتل پروانه و داریوش فروهر، مجید مختاری و محمد پوینده که به قتلهای زنجیرهای معروف شد، توسط دولت خاتمی برملا شد. برملا شدن این ماجرا، پرده از راز قتل افرادی که اراذل و اوباش خوانده می شدند برداشت. پروژه پاک سازی کشور و نظام از ناپاکان، سه مرحله داشته است:
اول؛ قتل عام اراذل و اوباش اسم و رسم دار محلات تهران (به این مرحله اضافه کنید زنان مساله دار در تهران و شهرستانها) دوم؛ قتل روشنفکران و دگراندیشان ( به این مرحله نیز اضافه کنید توقیف و قلع و قمع مطبوعات و روزنامه نگاران و نویسندگان) سوم؛ حذف فیزیکی منتقدین و مخالفین سیاسی
طراح این پروژه آنطور که گفته شد "سعید امامی" بود، که به دستور آمران این پرونده در دوران بازداشت به قتل رسید (در گزارشی رسمی اعلام شد وی با داروی بهداشتی خودکشی کرده است، این ادعا هرگز مورد قبول پزشکان و حقوقدانان قرار نگرفت. حتی شیرین عبادی در دادگاه پرونده قتلهای زنجیرهای اعلام کرد که داروهای بهداشتی موجود در بازار به آزمایشگاه ارائه شده و اثبات شده که این داروها کشنده نیستند.)
پشت این اقدام، تفکری خوابیده است که سه گروه: "اراذل و اوباش"، "دگراندیشان و روشنفکران" و "اپوزسیون (سیاسیون مخالف و منتقد)" را برای بقای نظام خطرناک می داند و تنها نسخه درمان بخش را نیز حذف فیزیکی می داند.
این تفکر که از اطلاعات موازی، زیر نظر مسوولان بیت رهبری به وزارت اطلاعات، اطلاعات ناجا و حفاظت اطلاعات سپاه تزریق شده است، طرفداران جدی در حفاظت اطلاعات نیروی انتظامی دارد. جایی که سردار نقدی سالها رهبری آن را در دست داشت و فجایع متعددی آفرید. برای اطلاعات ناجا که مسوولیت بازداشتگاه کهریزک را نیز بر عهده داشت، تفاوت نمی کند متهم کیست؟ چه سابقهای دارد؟ برای چه به زندان افتاده است؟ آنچه اهمیت پیدا می کند حذف فیزیکی است و این حذف هرچه دردناک تر، عبرت آموزتر.
فاجعه آفرینی در کهریزک در تداوم همین تفکر رخ داده است، یعنی برای عاملان این فجایع، تاریخ تکرار شده است. فرمان همان فرمان است و استراتژی نیز همان. دوره قتل عام اراذل و اوباش در مرحله اول این پروژه با موفقیت پشت سر گذاشته شده است. طی یک عملیات گسترده، این بار عریان تر و گسترده تر از سالهای ۷۲-۷۳، برخورد با کسانی که اراذل و اوباش خوانده می شدند تحت عنوان طرح ارتقاء امنیت اجتماعی (همان پاک سازی کشور از ناپاکان سعید امامی) اجرا شده است. جمع گستردهای از جوانان کشور، تحت این عنوان دستگیر، به بیرحمانهترین وضع ممکن شکنجه شده، به گردن آنها آفتابه آویزان کرده و بین مردم رسوایشان کرده اند و در نهایت به جوخه دار آویخته شده اند.
در این مرحله نه تنها صدایی از کسی در نیامد که حقوق متهم چه شد، بلکه احتمالا مجریان تشویقی و اضافه حقوق نیز دریافت کردند. حالا مرحله دوم و سوم فرارسیده است، دانشجویان و جوانان کشور توسط آمران این پروژه، با کلمه رمز اغتشاشگر و آشوبگر خوانده می شوند تا ردههای میانی اطلاعات ناجا که وظیفه سرکوب معترضان را برعهده گرفته اند، دریابند که محل نگهداری دستگیر شدگان، همان جایی است که اراذل و اوباش اعزام می شدند، و برخورد با آنها در این چارچوب باید پیگیری شود.
همزمان دادستان تهران که در قتل و شکنجه و حبس ید طولایی دارد، مرحله سوم پروژه را شخصا با همکاری قرارگاه ثاراله در دست می گیرد. مرحله سوم حذف فیزیکی منتقدین و مخالفین سیاسی است. در یک یورش شبانه بیش از یکصد نفر از فعالان سیاسی (عدهای از آنها نامشان در لیست سعید امامی نیز وجود داشت) به اسارت گرفته می شوند. حذف فیزیکی آنها چندان ساده نیست. با برگزاری دادگاهی سراسر غیر قانونی، بازداشت شدگان، ترور سیاسی می شوند، تا اولین گام رو به جلو برداشته شده باشد.
از وصال تا کهریزک
نیروی انتظامی پیش از کهریزک، بازداشتگاهی به نام "وصال" داشت، با همین فرماندهی. تفکر حاکم بر کهریزک دقیقا همان تفکری بود که در وصال حاکم بود. وصال تنها بازداشتگاه نیروی انتظامی نبود، بازداشتگاه ناتب (نیروی انتظامی تهران بزرگ) چسبیده به بازداشتگاه توحید (متعلق به وزارت اطلاعات) نیز به این نیرو تعلق داشت. حال و روز توحید نیز قبل از تعطیلی، شبیه همین کهریزک بود جایی که دستگیر شدگان کوی دانشگاه تهران، از جمله احمد باطبی را به شدیدترین وضع ممکن در آنجا و بعدا در بند ۲۰۹ اوین، شکنجه کرده بودند.
وصال و ناتب و توحید نیز همچون کهریزک زمانی افشاء شد و نگاهها را به خود جلب کرد که از مرحله شکنجه و آزار و اذیت جسمی و جنسی افرادی که اراذل و اوباش خوانده می شدند به مرحله شکنجه فعالان دانشجویی، سیاسی و مدیریتی کشور رسیده بود. هر سه این بازداشتگاه نیز پس از رسوایی همچون کهریزک تعطیل شدند، اما مشخص نشد که جانیان این زندانها چه کسانی بودند و بعد از تعطیلی زندانشان به کجا عزیمت کردند.
نیم نگاهی به خاطرات شکنجه تیم مدیریتی کرباسچی در شهرداری تهران توسط تیم سردار نقدی و شکنجه دانشجویان کوی دانشگاه تهران همچون باطبی و مقایسه آن با آنچه این روزها در کهریزک گذشته است. مدعی خوبی است برای اثبات اینکه جانیان این زندانها و تفکر حاکم بر آنها همچنان به انجام تکلیف مشغولند و فردا باید منتظر کهریزک دیگری در نقطهای دیگر بود. شکنجه شهرداران تهران (تیم دستگیر شده کرباسچی در شهرداری تهران) در بازداشتگاه وصال (تحت مدیریت نیروی انتظامی): اعتراض به شکنجه در دوران بازداشت، کمتر مجالی برای بیان در سیمای جمهوری اسلامی داشته است. اما "قبه" یکی از معاونین کرباسچی در شهرداری تهران از فرصت محاکمه علنی که از سیما پخش می شد به خوبی استفاده کرد. قبه در آن محاکمات بخش هایی از شکنجهها را افشا کرد. او گفت ساعتها از پا آویزان شده است. برخی دیگر از شهرداران نیز از شنیدن صدای ناله همسرانشان در حالی که مورد آزار و اذیت قرار می گرفتند، خبر دادند.
البته با پیگیریهای خاتمی پروندهای علیه سردار نقدی فرمانده حفاظت اطلاعات ناجا تشکیل شد. تیم بازرس این پرونده تایید کرد که حفاظت اطلاعات نیروی انتظامی به صورت غیر قانونی اقدام به جلب، احضار، بازداشت و بازجویی از شهرداران تهران کرده است. این تیم تایید کرد که آمریت شکنجه و بازداشتهای انفرادی طولانی برای اخذ اعتراف، بر عهده نقدی بوده است و در نهایت دادگاه نظامی تهران او را به هشت ماه حبس محکوم کرد.
روایت باطبی از توحید و بند ۲۰۹ اوین (هر دو تحت مدیریت وزارت اطلاعات):
آنها هم مرا به داخليکی از دستشويیها بردند کهچاهش بند آمده بود و آب گند آن در کاسه توالت پر شده بود. آنها سرم را در گنداب توالت فرو کردند و آنقدر اينکار را ادامهدادند کهسرانجامگندآب از بينیو دهانم بهداخلگلويم پايين رفت. و تا ساعتها از شستشوی صورتم جلوگيری کردند. بطوريکه چند روز بعد هنگام بازجويی، يکی از بازجوها متوجه بوی تعفن موها و چشمبندم شد و به مناجازه داد که حمام کنم و چشمبندم را عوض کرد. چندين روز بعد از انتقال به ۲۰۹ زندان اوين، مرا با چشمبند به اتاقیبردند و برگهای آوردند تا امضا کنم. وقتی محتوای آن را سوال کردم، گفتند اقدام به آشوبهای خيابانی، تحريک مردمبرای آشوب و … وقتیبا انکار من در خصوص اين مطالب مواجه شدند، با لگد به صورتمکوبيدند کهباعث شکسته شدن دندانهای فکراستم شد و منباقيمانده ريشههای دندانهايم را در زندان کشيدم.
روایت کروبی از کهریزک (تحت مدیریت نیروی انتظامی):
...از دستگيريهاي بيحساب و كتاب، از ضرب و شتم و وارد كردن جراحات تا شهادت فرزندان اين كشور، از حمله به خانههاي مردم تا فاجعه خونين كوي دانشگاه و برخوردهاي خشن و وحشتانگيز حتي با خانمها در سطح خيابانهاي شهر- كه تاكنون سابقه نداشته است- رخ داد كه بسيار قابل تامل و پيگيري است./ هتاكي و ابراز دشنام و فحاشي ركيك به افراد و نثار نواميس بازداشتشدگان و مردمي كه براي نماز جمعه آمده بودند صورت گرفت. افرادي براي اين كار استخدام شدهاند كه حتي با اصول بديهي اسلام آشنايي ندارند و البته شايعاتي نيز مطرح شده كه فعلا به آن نميپردازم./ برخي افراد با دختران بازداشتي با شدتي تجاوز نمودهاند كه منجر به ايجاد جراحات و پارگي در سيستم تناسلي آنان گرديده است. از سوي ديگر افرادي به پسرهاي جوان زنداني با حالتي وحشيانه تجاوز كردهاند به طوريكه برخي دچار افسردگي و مشكلات جدي روحي و جسمي گرديدهاند و در كنج خانههاي خود خزيدهاند...
مسوؤل کیست؟
"در بازداشتگاه کهریزک تخلفاتی انجام شده و برخی مسئولان در این بازداشتگاه به وظایف خود عمل نکردهاند و در این بازداشتگاه و اتفاقات آن من هم تقصیر دارم و نمیخواهم از زیر بار مسئولیت این موضوع شانه خالی کنم." سردار احمدی مقدم فرمانده نیروی انتظامی با بیان این جمله کوشیده است تا اولا نگاههای جستجو گر را از دیگر آمران این برخوردها دور کند و درثانی، کسانی را که در پی کشف حقیقت هستند را متقاعد سازد که خود شخصا این موضوع را پیگیری خواهد کرد و نیازی به دخالت آنها نیست. کسانی همچون کمیته حقیقت یاب مجلس و اعضای آن که این روزها خواستار معرفی عاملان این اتفاق شده اند.
علی مطهری نماینده تهران در مجلس هشتم می گوید: بايد ترتيبي اتخاذ شود تا مردم مطمئن شوند مجازات اين خاطيان انجام ميشود و نه مثل موضوع قتلهاي زنجيرهاي و حوادثي مثل قتل زهرا كاظمي و زهرا بنييعقوب كه معلوم نشد آيا افراد خاطي مجازات شدند يا نه. او معتقد است در این پرونده تخلفاتی رخ داده است که باید بصورت ریشهای با آن برخورد شود و گفته است "صرف ارائه يك گزارش محرمانه به مقامات عالي كشور، كافي نيست و تا زماني كه مجرمان معرفي و مجازات نشوند، كار اين كميته (کمیته پیگیری بازداشتهای اخیر مجلس) نبايد پايان يابد."
از سوی دیگر حمید رضا کاتوزیان عضو کمیته حقیقت یاب مجلس معتقد است: فرمانده ناجا مسئول وقایعی فاجعه كهریزك است. او همچنین خواستار قصاص عاملان جنایات رخ داده در این بازداشتگاه غیرقانونی است و می گوید اتفاقات رخ داده در این بازداشتگاه منجر به قتل تعدادی از جوانان شده است.
کاتوزیان به نکته مهمی اشاره می کند: "براساس بررسیهای ما گزارشهای روزانهای به این مسوولان داده میشده است از این رو رفتارهای خودسرانه در بازداشتگاهها را خیلی بعید میدانم." این بخش از سخنان کاتوزیان که از اردوگاه اصولگرایان و از نگاه حاکمان خودی بحساب می آید موید این است که تخلفات صورت گرفته آمرانی دارد که در این سالها دستور قتل و ترور و تجاوز صادر کرده اند.
تخلف برخی برادران
" نتیجه این بررسی از قبل نیز مشخص بود. اما در مورد بازداشتگاه کهریزک باید گفت پیش از این تذکراتی داده شده بود که فردی را به این مکان نفرستند، اما متاسفانه تخلف برخی برادران باعث شد حادثه کهریزک به وجود بیاید و حوادث دیگر که قابل دفاع نیست."
دکتر یداله اسلامی این بخش از سخنان آقای دری نجف آبادی دادستان کل کشور را مورد توجه قرار می دهد و می گوید:آقای دری نگفت که این برادران که بوده اند وبا چه پشتوانه ای می توانسته اند اسیران اردوگاه را تا آستانه مرگ شکنجه کنند .آقای دادستان نفرمودند این برادران که بودند که می توانستند قر بانیان خودرا بدون ترس ازمیان اسیران جوان برگزینند.این برادران متخلف چه جایگاهی داشته اند که برای کشتن قربانیان ترسی به دل راه نمی داده اند ؟
او همچنین با اشاره به اطلاعیه نیروی انتظامی که می کوشد بار گناه ومسؤلیت را به گردن چند نگهبان وافسر دون پایه بیاندازد می گوید: نیروی انتظامی می خواهد با گناه کار شمردن وبنا به اطلاعیه برکنار کردن چند نفر همه چیز را به خیر وخوشی تمام کند .آزاد شدگان این اردوگاه وحشت وجنایت آشکارا از شخص رادان نام برده اند وماجراهایی را شرح داده اند که آه از نهاد هر آدمی بر می آورد .بستن این ارودگاه نمی تواند به معنای پایان یافتن پرونده اردوگاه مرگ کهریزک تلقی شود.
به اعتقاد دبیر کل مجمع نمایندگان ادوار مجلس رسوایی کهریزک محصول مرگ محسن روح الامینی فرزند یکی از مسولین است و می گوید: شرم آور است تا مصیبت به درخانه یکی از مسؤلین نرسد فریاد آسیب دیدگان از سوی هیچ کس شنیده نمی شود .رفتار نیروی انتظامی ومقامات بلند پایه آن در کهریزک اعتبار جمهوری اسلامی را در معرض خطر وتهدید قرار داده است . دستگاه قضایی ونیروی انتظامی در ماجرای زندان کهریزک ومرگ جانگاه فرزندان وطن مسؤلیت مشترک دارند .مجلس نیز در باز گشایی وپیگیری این پرونده جایگاه ویژه خودرا خواهد داشت .هنوز گزارش روشنی از تعداد قربانیان در کهریزک ودلیل وچگونگی مرگ آنها داده نشده است وتنها به گفتن چند نفر بسنده شده است.
او در ادامه می گوید: تهدید خانوادهها ی قربانیان نیز بخش شرم آوری است که یاد آوری آن نیز تاب را از آدمی می گیرد .رخدادهای این روزها و وجود بازداشتگاهی همانند کهریزک، آسیبهای غیر قابل جبرانی به نهادهای انتظامی وقضایی وارد آورده است .دست اندرکاران این دستگاهها چاره را در نگفتن وفریاد بر نیاوردن می دانند، درحالی که چاره دوری جستن از رفتارهای غیرقانونی وبرخورد با کسانی است که به نام امنیت وقانون، امنیت مردم را به خطر انداخته اند. به اعتقاد اسلامی برپایی اردوگاه کهریزک نمونهای است از این ناهنجاریها که برخوردهای بیمارگونه دست اندرکاران آن رسوایی بزرگی به بار آورده است.
واقعیتهای کهریزک چه وقت آشکار خواهد شد؟ (منبع اصلی:تابناک)
کلیگویی مسئولان و روشن نکردن واقعیتهای بازداشتگاه کهریزک، سبب شده است تا ضمن تقویت احساس بیاعتمادی مردم، داستان سراییهایی درباره آنچه در این بازداشتگاه رخ داده، صورت پذیرد که به شدت افکار عمومی را تخریب میکند.
پس از آنکه رهبر انقلاب در دستوری ویژه خواستار پیگیری وضعیت بازداشتگاه کهریزک شدند، آن وقت مشخص شد که پشت پرده این بازداشتگاه حوادث هولناکی رخ داده است که بیان آنها اعتراضات شدیدی را به دنبال داشت.
هرچند در روزهای نخست، همه ارگانها تلاش میکردند تا خود را از مدیریت این بازداشتگاه مبری بدارند، اما سرانجام پس از چند روز نیروی انتظامی مسئولیت آن را پذیرفت و با چند روز تاخیر، بار دبگر در بیانیهای هر چند کلی، تلاش کرد این گونه اعلام کند که با مأموران خاطی برخورد خواهد شد؛ هرچند که در پایان همین بیانیه، مقصران اصلی این رخدادها را «اغتشتاشگران» و «تحريككنندگان» نامید.
در آغاز این بیانیه آمده است: به دنبال دستور مقام معظم رهبري مبني بر تعطيلي بازداشتگاه كهريزك و بررسي حوادث بازداشتگاه توسط هيأت ويژه شوراي عالي امنيت ملي، به دستور فرمانده نيروي انتظامي تيم ويژهاي توسط بازرسي كل ناجا، همزمان مسئول پيگيري موضوع شد.
نکتهای که در این بخش بیانیه اذهان عمومی را درگیر کرده، این است که آیا نظارت بر بازداشتگاههای نیروی انتظامی در حیطه وظایف بازرسی کل ناجا نبوده و اینکه آیا تاکنون گزارشی از این بازداشتگاه به اطلاع مسئولان نیروی انتظامی نرسیده است؟ یا اینکه آیا آن زمان که به دلیل اشباع بودن دیگر بازداشتگاهها به اجبار تعدادی از افراد را به این بازداشتگاه منتقل کردهاند، مسئولان نیروی انتظامی در جریان نبودهاند و اینکه چه مقامی در نیروی انتظامی این دستور را صادر کرده است؟
اینها بخشی از پرسشهایی است که این روزها در محافل عمومی مطرح میشود و البته پرسشهای دیگری که در ادامه این گزارش به آنها پرداخته خواهد شد.
بنا بر این گزارش، در بندهای چهارگانه آخرین اطلاعیه ناجا درباره وضعیت بازداشتگاه کهریزک و مسائل پیرامون آن مواردی تأملبرانگیز به چشم میخورد، مانند اینکه: شماري از دستگيرشدگان اغتشاشات ۱۸ تير به زندان اوين برده ميشوند، ولي به خاطر محدوديت پذيرش، تعدادي از آنها به صورت موقت به بازداشتگاه كهريزك منتقل ميشوند كه با توجه به شرايط يادشده اصولا اعزام بازداشتيها به اين بازداشتگاهها درست نبوده است. یا اینکه: محدوديت پذيرش بازداشتگاه و اضافه شدن دستگيرشدگان ۱۸ تير باعث تراكم جمعيت در بند بازداشتيها شده و شرايط نامساعد زيستي و بهداشتي موجبات آزار و اذيت آنان را فراهم ميآورد.
در بخش دیگر این بیانیه آمده است: برابر بررسيهاي انجام شده و مصاحبه با بازداشتشدگان و مطلعان، سهلانگاري و تخلف تعدادي از مسئولان، مأموران و كاركنان بازداشتگاه كهريزك و ردههاي نظارتي محرز ميباشد؛ بنابراين ضمن تشكيل و تكميل پرونده برای فرستاده شدن به مراجع قضايي براي افراد فوق اقدامات تنبيهي درونسازماني به شرح ذيل اعمال شد: عزل و تنبيه مسئولان بازداشتگاه به دليل پذيرش بازداشتشدگان بيش از ظرفيت بازداشتگاه، عدم انعكاس محدوديتها و مشكلات به سلسله مراتب، بيتوجهي و نبود نظارت و كنترل بر زيرمجموعه و عدم توجه به تدابير ابلاغ شده در خصوص نحوه نگهداري و مراقبت از بازداشتشدگان.
- عزل و تنبيه دو نفر از مسئولاني كه در انجام وظايف نظارتي و كنترلي كوتاهي و سهلانگاري داشتهاند.
- برخورد و تنبيه دو نفر از افسران نگهبان وقت به دليل اقدام خودسرانه در تنبيه بدني بازداشتشدگان.
ـ تنبيه انضباطي تعداد ديگري از مسئولان و مأموراني كه به صورت مستقيم و غيرمستقيم در ايجاد شرايط به وجود آمده نقش داشتهاند."
هرچند اقدامات فرماندهی ناجا در رسیدگی به وضعیت این بازداشتگاه و تخلفات صورت گرفته،البته پس از دستور ویژه رهبری ،امر مثبتی است اما این بیانیه نکاتی را در خود دارد و از سوی دیگر نکاتی را مغفول گذارده که اکنون مورد پرسش از سوی جامعه و فعالان اجتماعی و سیاسی است.
نخست اینکه ناجا تاکنون رسما اعلام نکرده است که چند نفر از دستگیر شدگان حوادث اخیر را به این بازداشتگاه اعزام داشتهاند؟ دوم آن که آیا آزار و اذیت و ضرب و شتم بیرحمانه بازداشت شدگان تنها توسط دو افسر نگهبان صورت گرفته است؟ اگر بیش از این بوده است که البته معقول تر این است که بیش از دو نفر در چنین اقداماتی مشارکت کرده باشند،تکلیف دیگرخاطیانی که حتی اشارهای به تعداد آنها هم نشده چه میشود؟ اینکه اگر رهبر انقلاب دستوری در باره رسیدگی به وضعیت این بازداشتگاه صادر نمی کردند آیا بازرسی ناجا نباید وارد عمل میشد؟ و اینکه چرا تا آن موقع هیچ گزارشی در این باره تهیه نشده است؟
این پرسشها به یقین با این هدف بیان میشود که تلاش کنیم حقی از مظلومی ضایع نشود؛ بنابراین آیا مکانیسمی از سوی نیروی انتظامی برای شکایت کسانی که در این بازداشتگاهها مورد ظلم، اهانت و بیحرمتی قرار گرفتهاند تعبیه شده است؟
در همین باره، حميدرضا كاتوزيان، نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی نیز گفته است: در مورد وقايع كهريزك يك بخش قتلهايي است كه رخ داده و منجر به از بين رفتن تعدادي از جوانان اين كشور شده است كه در اين موضوع قانون روشن و شفاف است و صرفنظر از بحث سياسي بايد مورد بررسي قرار گيرد. این پرسش نیز که از سوی یک نماینده مجلس مطرح شده، از مواردی است که در بیانیه ناجا مغفول مانده است.
البته این بخش از سخنان کاتوزیان هم اهمیت خاصی دارد که گفته است: در اين موضوع فرماندهي ناجا مسئول است و بايد پاسخگو باشد و اين را كه عنوان شود نميدانستيم، بنده درست نميدانم؛ زيرا بارها گزارش روزانه به او داده ميشود.
وي همچنین بیان داشته: در قانون كشور مشخص شده كه چگونه بايد با جاني برخورد شود، لذا اينكه بخواهند تنها دو نفر از افسران را بگيرند و بازداشت كنند، نه فرزندان خانوادهها زنده ميشوند و نه توهيني كه به نظام جمهوري اسلامي شده توسط اين افراد، به اين وسيله پاك ميشود."
به نظر میرسد اکنون که موضوع بازداشتگاه کهریزک حساسیت افکار عمومی را برانگیخته جای آن دارد که فرمانده نیروی انتظامی یا یکی از مقامات ارشد آن، با حضور در رسانهای مانند تلویزیون به طور شفاف و صادقانه، به بیان واقعیتهای موجود در باره بازداشتگاه کهریزک بپردازد زیرا اگر طبق ادعای مسئولان این نیرو تخلفات صورت گرفته تنها از سوی برخی عوامل انتظامی بوده و به عنوان یک رویه اعمال نمی شده است، این شفاف سازی خدمت به مأموران و تشکیلات نیروی انتظامی خواهد بود چرا که نگه داشتن جامعه در بیاطلاعی و ابهام، سبب داستان سراییها و انتشار شایعاتی غلو آمیز در خصوص وضعیت این بازداشتگاه و برخورد مأمورین با بازداشت شدگان خواهد شد که این موضوع نه برای نیروی انتظامی و نه وجهه نظام در عرصه ملی و بینالمللی خوشایند نخواهد بود.
بر پایه این گزارش، اکنون بسیاری از رسانههای بیگانه و برخی سایتهای اینترنتی با دادن اطلاعات و تحلیلهایی که به نظر میرسد، برخی از آنها بزرگنمایی شده است، ادعا میکنند دیگر بازداشتگاهها نیز وضعیت مشابهای با کهریزک داشته و یا اینکه بازداشتگاههایی متعلق به این نیرو و یا سایر ارگانهاست که نظارتی بر آنها نبوده و وضعیتی مشابه کهریزک دارند.
بنابراین به نظر میرسد، شفاف سازی در این مورد خاص، با صراحت و صداقت از سوی مسئولان نیروی انتظامی ضمن آنکه به بازسازی وجهه آسیب دیده این نیرو در ماجرای این بازداشتگاه کمک خواهد کرد، حقی است که برای مردم و به ویژه آسیب دیدگان در این بازداشتگاه وجود دارد.
در کهریزک همه می زدنداما "رادان" به قصد کشتن می زد
آقای دکتر روح الامینی!
نمی خواهم یاد آور اندوه سنگینی باشم که روح و روان شما را در چنگال خود می فشارد اما ناگزیرم بعضی مطالب را یاد آوری کنم .پسر شما محسن در بازداشتگاه و یا بهتر بگویم مسلخ کهریزک به شهادت رسید . کم و بیش از شرایط آن به اصطلاح زندان شنیده و خوانده اید . آقای دکتر! محسن در کهریزک که نمی خواهم از چند و چون آن بنویسم و درد شما را صد چندان کنم کشته شد . یعنی او را کشتند ! می دانید یعنی چه ؟ کشتند . با قصد هم کشتند ! چون به قصد کشت می زدند ! و اما مطلب مهم ! اگر خود را مسئول برای قصاص می دانید که می دانم در این راه قصد قربت کرده اید، مواظب باشید به جای قاتل اصلی قاتلی قلابی به شما قالب نکنند! این جماعت دهها آدم جور واجوردر زندانها دارند. کسانی که به جرمی دیگر باید اعدام شوند اما ممکن است برای بستن این پرونده به جای قاتل محسن به دارشان بزنند! ممکن است یک ستوان بیچاره را محکوم کنند و به جای قاتل اصلی جا بزنند . قاتل فرزند رشید و شهید شما سردار رادان است . محسن با توجه به تربیت اسلامی خود نمی خواست زیر بار زور برود و به همین دلیل در آن شرایط اعتراض خود را با شجاعت تمام اعلام می داشت .فکر می کرد پدرش بتواند با نفوذی که دارد فرزند را از این مسلخ نجات بدهد. محسن نمی دانست در دست کسانی اسیر شده است که صدها چون او را حاضرند برای منافع جناحی خود قربانی کنند ! در این وانفسای جنایت و خشونت و بیرحمی هیچ شاهدی جرات نمی کند در محضر دادگاه جمهوری اسلامی ،حاضر شود و واقعیتی که دیده است را شهادت بدهد . چون او را یا قبل از شهادت می کشند و یا بعد از شهادت خود و خانوادهاش را نابود می کنند !!!محکم بایستید چون دلایل بر قاتل بودن رادان بسیار است!فقط یک جمله می گویم و آن این که آن نامرد (رادان) در جواب محسن که گفت من فرزند روح الامینی هستم گفته فرزند جبریل امین هم که باشی پوستت را قلفتی می کنم !در کهریزک زدن در اختیار دیگران بوده اما زدن به قصد کشت فقط در انحصار رادان بوده است . هر از گاه می آمد وسهم خود از کشتن را می گرفت!
0 نظر:
ارسال یک نظر