آقاي ده‌نمکي، فیلم آدم برفی یادت میاد (از آرشیو وبلاگ قبلی‌ که در بلاگفا مسدود شد)



آقاي ده‌نمکي، فیلم آدم برفی یادت میاد



. . . اما سخنان ديگران هم شنيدني بود: حرف و دعاي حکيمانه پرويز پرستويي که براي همگان از خداوند شکيبايي و تحمل مسالت کرد، و شادي مجري (به گمانم آقاي پاکدل) از اينکه مسعود ده‌نمکي زبان سينما را براي بيان حرف‌ها و دغدغه‌هاي خود برگزيده است.


سخن روشن و پوست‌کنده اينجانب اين است که در چنين انديشه‌اي چه تغيير و تحولي رخ داده و آيا اگر امروز کارگردان اخراجي‌ها اين قدر بامزه و هنرمند شده که انبوهي از بينندگان فيلم را مي‌خنداند، بايد او را در مقام گرداننده نشرياتي فراموش کنيم که بي‌محابا و بدون رعايت هيچ يک از موازين اخلاقي مخالفان خود را مورد تاخت و تاز قرار مي‌داد و کسي هم در خيال خود راه نمي‌داد که از او و يارانش جايي شکايت برد. البته در اين مورد اگر بر فرض هم تغييراتي رخ داده باشد، يک چيز عوض نشده و آن تندخويي و عصبانيتي است که از وجوه مميزه ده‌نمکي است. نمي‌دانم تا چه حد بايد مدرن شدن او را باور کنم.


آيا در اين تفکر هنوز مي‌خواهند کت را روي پيراهني بپوشند که روي شلوار انداخته‌اند؟ ده‌نمکي‌هاي ديروزکه با ديدن جواني با سر و وضع آنچناني خشمگين مي‌شدند و اول در صفحه مياني روزنامه خود عکس بزرگي از فرد يا افراد خاطي را مي‌زدند و بعد بدون معطلي حکم صادر مي‌کردند و به اجراي حکم نيز مي‌پرداختند. اگر آن روز كس ديگري يک‌صدم شوخي‌هاي تند و نيشدار اخراجي‌ها را مطرح مي‌کرد، آقا مسعود و يارانش چه مي‌کردند. نمي‌دانم از آن مجموعه رويدادهاي عجيب و غريبي که برخي انجام مي‌دادند، ده‌نمکي بزرگوار و منصف مسووليت کدام يک را و تا چه اندازه‌اي بر عهده مي‌گيرد. آيا اصلاً آن کارها را هنوز درست مي‌داند؟


ولي خودمانيم عجيب مردمي هستيم، بزرگوار و فراموشکار. ديروز دشناممان مي‌دادند و مي‌زدند، امروز برايشان هورا مي‌کشيم و در ميان کف و سوت‌هاي ما قدر مي‌بينند و بر صدر مي‌نشينند و صد البته جاي ناز خود و اظهار نياز ما را نيز محفوظ مي‌دارند.



لینک این مطلب در سایت بالاترین:


http://balatarin.com/permlink/2009/4/9/1561994


ادامه مطلب


+ نوشته شده در دوشنبه 17 فروردین1388ساعت توسط جاسم جباری | // آرشیو نظرات





آقا٬ نمیشه همون علی دایی برگرده


یادمه روز قبل مسابقه با قطر بچه های تیم ملی رو برده بودی سینه زنی و به دلیل مدیریت افتضاح تو در تیم ملی همه بازیکنان به شدت عصبی بودن در حدی که کریم باقری که یکی از با اخلاق ترین بازیکنان ملی ست در آن مسابقات چند بار با بازیکنان دیگر دگیرشد یادمه خودت با یکی از بچه های تیم ملی دست به یقه شده بودی اما حالا گویا قرار است باز مربی تیم ملی بشی. خوب٬ من میدونستم تو  نزدیکترین مربی به دولت نهم هستی که همواره از سیاستهای محمود احمدی نژاد دفاع کردی ولی اینو که اونا جرات کردن تو رو تو این وضعیت دوباره به عنوان سرمربی تیم ملی انتخاب کند٬ نمی تونم باور کنم. هر چند خوب میدونم احمدی نژاد و دوستانش خیلی وقیح هستند ولی بازم انتخاب تو به عنوان سر مربی تیم ملی برام مثل یه شوخی تهوع آوره.


کی باورش میشه "مایلی کهن سرمربی تیم ملی شد"




تصویری از محمد مایلی کهن در کمپین تبلیغاتی محمود احمدی نژاد قبل از انتخابات نهم:




لینک این مطلب در سایت بالاترین:


https://balatarin.com/permlink/2009/4/6/1559065




+ نوشته شده در دوشنبه 17 فروردین1388ساعت توسط جاسم جباری | // 6 نظر






دیگه چماق دار الله کرم نیست٬ سینما هم آتیش نمیزنه !!




+ نوشته شده در یکشنبه 26 آبان1387ساعت توسط جاسم جباری | // آرشیو نظرات





مجيد مجيدي: رهبر انقلاب سينماي ايران را نجات داد (تاريخ انتشار: ۱۶:۰۰ - ۲۰ مهر ۱۳۸۷)


و اما خیلی زود از این خود شیرینی نتیجه گرفت:


(بدبخت ما که تو مملکتمون مردم اینجوری بالا میرن)



. . . شبكه دو سیما در حالی كه فیلم «آواز گنجشك‌ها» ساخته مجید مجیدی روی اكران سینماهای كشور است، مستند مفصل یك‌ساعته‌ای از پشت‌صحنه آن پخش‌كرد و نوع رایگان و بی‌مشابهی از رپرتاژ آگهی برای یك فیلم را به‌نمایش گذاشت. اقدامی كه برای فیلم‌های دیگر سینمای ایران، با هر میزان اهمیت و افتخارآفرینی برای كشور و...، حتی یك بار هم رخ نداده‌است.  . . .


ادامه مطلب را حتما بخوانید


ادامه مطلب


+ نوشته شده در پنجشنبه 2 آبان1387ساعت توسط جاسم جباری | // آرشیو نظرات





تلنگری جدی به خالق اخراجی ها



برادر گرامی، آقای مسعود ده‌نمکی. . .مسعود جان! شنیدم که در یک مصاحبه تلویزیونی گفتی که ما «انقلاب کردیم و جنگ کردیم... ». خواهش می‌کنم همین جا ترمز کن و از خودت سؤال کن که در هنگام انقلاب چند ساله بودی؟ اگر یادت نمی‌آید، بگذار من به تو کمک کنم. تو متولد 1349 هستی و در سال 57، هشت ساله بودی. بله درست است؛ هشت ساله! و اگر خیلی باهوش و بااستعداد بوده باشی، در این سال، کلاس دوم دبستان بوده‌ای و مثل هر پسربچه هشت ساله‌ای، تازه یاد گرفته بودی که بند کفش‌هایت را ببندی و زنگ تفریح‌ها ساندویچ نان و پنیری را که مادرت برایت پیچیده بود بخوری.(. . .)


ضمنا حالا که تا اینجا آمدیم، بد نیست این را هم دوستانه بگویم که گهگاهی سابقه «فرماندهی»ات از دهانت می‌پرد. باور کن این ادعا دیگر خیلی ضایع است و برای برو بچه‌های جبهه و جنگ، چیزی جز مایه تفریح نیست. سال‌های آخر جنگ، در حد و اندازه و سابقه و روحیات تو، فرمانده؟ شوخی نکن مسعود جان!(. . .)مسعود جان، ‌من از آن منتقدان و روشنفکرانی که دایم به آنان متلک می‌گویی نیستم و هیچ بد نمی‌دانم که یک فیلمی «گیشه‌ای» و «بفروش» باشد. جانماز حزب‌اللهی بودن هم آب نمی‌کشم که از فعالیت بعضی هنرپیشه‌ها و بعضی اطوارها در فیلمت خون در رگم به جوش بیاید، ولی به خود حق می‌دهم فقط این سؤال را بپرسم که آیا تو همانی که گیشه داشتن فیلم‌ها (آن هم در حد «آژانس شیشه‌ای»!) را مذموم می‌دانست؟ و همانی که گروهت شیشه بعضی سینماهایی که «آدم‌برفی» را نمایش می‌دادند، می‌شکستند؟


اگر همانی، که این «اخراجی‌ها» با بازی (و تا حدودی کارگردانی!) عبدی و شریفی‌نیا و حیایی با تو چه نسبتی دارد؟ و اگر همان نیستی، چرا اینقدر اصرار می‌کنی که تغییر نکرده‌ای و اصرار داری که راه مخملباف (بلاتشبیه!) را نخواهی رفت؟ و اگر در اثر گذشت زمان، مثل بسیاری آدم‌های دیگر، ‌معقول‌تر شده‌ای و تصمیم گرفته‌ای که راه فرهنگی و انسانی‌تری را انتخاب کنی، پس چرا مثل چماق‌کش‌ها سیمرغت را پس زدی و الان هم مواضع نامربوط می‌گیری؟(. . .)


برادرم، فیلمی ساخته‌ای، فروش هم رفته، کسی هم مزاحمت نیست، دیگر چه اصراری داری اشک بریزی و بگویی که «مجید سوزوکی» یکی بوده از بچه‌های تحت فرماندهی تو در جبهه؟ که آن وقت یکی مثل من مجبور شود حرص بخورد و با خودش بگوید: کسی که حال و هوای یک منطقه نظامی را آن‌طور توصیف می‌کند (اولین شب حضور بچه‌ها و برداشتن ماشین و گشت زدن و آواز خواندن و حال کردن و ...!) اصلا به عمرش منطقه نظامی را دیده؟... چه برسد به باقی ماجرا!




+ نوشته شده در شنبه 29 اردیبهشت1386ساعت توسط جاسم جباری | // آرشیو نظرات